ساعت 12 شب، شبی که قرار بود فردا صبحش مهمونا از راه برسن، سرمست از تموم شدن تابلو و غرقِ در نقاشی دلنشینی که کشیده بودم، تابلو رو ورداشتم یه نگاه بهش انداختم و با نیش باز و چشای گرد گذاشتمش رو میز. اومدم اینجا نوشتم که: بچه ها تابلوی نقاشی تموم شد میخوام برم سالاد درست کنم. بعدش یه لحظه چشمم افتاد به یک نقطه ریز روی تابلو. خواستم اون یه نقطه که نمیدونم چی بود رو با دستم به اصطلاح خیلی نرم هولش بدم اون ور، دستم خورد به رنگ نقره ای روی تابلو که آخر از همه تابلو ,نقاشی ,تابلوی نقاشی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود برای شما طراحی وب سایت،سئو و بهینه سازیسایت دو ارباب سکوت انجمن علمی-ادبی سیّدجلال آل احمد Aubreeyopnn6 News استخدام نیمه وقت